لوح: شهید محمدامین کریمیان
برای دریافت با کیفیت تصویر بر روی آن کلیک کنید
امروز در بحرین ملاحظه کنید! مسئلهی بحرین جنگ شیعه و سنّی نیست، مسئلهی حاکمیّت جائرانهی ابلهانهی یک اقلّیّت مستکبر خودخواه بر یک اکثریّت گسترده است. یک اقلّیّت کوچکی بر هفتاد درصد، هشتاد درصد مردم بحرین دارند حکومت میکنند؛ حالا هم [این] عالم مجاهد، آقای شیخ عیسی قاسم را مورد تعرّض قرار دادهاند؛ این حماقت آنها است، این بلاهت آنها را نشان میدهد. شیخ عیسی قاسم کسی بود که تا امروز و تا وقتیکه میتوانست با مردم حرف بزند، از حرکات تند و مسلّحانهی مردم جلوگیری میکرد، مانع میشد. نمیفهمند که با چهکسی درافتادهاند، نمیفهمند که تعرّض به شیخ عیسی قاسم یعنی برداشتن مانع از مقابل جوانهای پُرشور و پُرحماسهی بحرینی که [اگر] بیفتند به جان نظام حاکم، از هیچ راه دیگری نمیتوانند آنها را ساکت کنند. اینکه عرض میکنیم محاسباتشان غلط است، یک نمونهاش این است: محاسبهی غلط بر اثر نفهمیدن وضعیّت جامعه و وضعیّت مردم و ایمان مردم و نشناختن مردم.
مقام معظم رهبری
۱۳۹۵/۰۴/۰۵
بزرگترین وظیفهی منتظران امام زمان این
است که از لحاظ معنوی و اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی
با مؤمنین و همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند.
کسانی که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت
میکردند، منتظران حقیقی بودند. کسی که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن
است، آمادهی دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشتهی اسلام است،
میتواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر
قدم خواهد گذاشت. اما کسانی که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا
خود را میبازند و زانوانشان سست میشود؛ کسانی که برای مطامع شخصی خود حاضر
نیستند حرکتی که مطامع آنها را به خطر میاندازد، انجام دهند؛ اینها چطور
میتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ
است، باید در خود زمینههای صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای
تحقق صلاح بایستد.
در
شب عاشورا امام حسین شعرى مىخواندند که حکایت از این مىکرد که آخر
عمرشان هست ... روایت مىکند که حضرت داشتند شمشیرشان را آنجا تعمیر
مىکردند؛ آماده سازى! یعنى امام حسین نمىگفت که حالا ما که فردا بالأخره
یک ساعت زودتر یا یک ساعت دیرتر رفتنى هستیم، حالا این شمشیر یک ذره هم کند
بود بود، نخیر در راه خدا شمشیر نیروى رزمنده باید کند نباشد، یعنى
توانائیهاى او باید در حد اعلاء و حداکثر باشد. ۱۳۶۴/۰۷/۰۲
شخصیّت اصلی امام در تحقّق مضمون آیهی «وَ جاهِدوا فِی اللهِ حَقَّ جِهادِه»(۴) [بود]؛ امام بزرگوار با داشتن آن زمینههای برجستهی علمی، وارد میدان مجاهدت فیسبیلالله شد و این مجاهدت را تا آخر عمر خود ادامه داد و حرکت عظیمی را بهوجود آورد؛ نه فقط در کشور خود بلکه در همهی منطقهی ما و در همهی دنیای اسلام و به یک اعتبار در همهی جهان. محصول این حرکت، یک محصول بینظیر بود.
خدا را شکر مىکنیم که ملت ما بیدار است. خدا را شکر مىکنیم که جوانان ما بیدارند. خدا را شکر مىکنیم که شما دانشجویان بیدارید.
اما دانشجویان! بیدار بمانید. دانشجو باید احساس سیاسى داشته باشد، درک سیاسى داشته باشد، تحلیل سیاسى داشته باشد.
بنده در قضایاى تاریخ اسلام این مطلب را مکررا گفتهام که، چیزى که امام حسن مجتبى علیهالسلام را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسى نداشتند.
چیزى که فتنه خوارج را بهوجود آورد و امیرالمۆمنین علیهالسلام را آنطور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود والا همهى مردم که بىدین نبودند. تحلیل سیاسى نداشتند. یک شایعه دشمن مىانداخت؛ فورا این شایعه همه جا پخش مىشد و همه آن را قبول مىکردند!(1)
دوران دشوار هر انقلابى، آن دورانى است که حق و باطل در آن ممزوج بشود. ببینید امیرالمۆمنین از این مىنالد: "ولکن یۆخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنا لک یستولى الشّیطان على اولیائه ".
در دوران پیامبر، اینطورى نبود. در دوران پیامبر، صفوف، صفوف صریح و روشنى بود. آن طرف، کفار و مشرکان و اهل مکه بودند؛ کسانى بودند که یکىیکى مهاجرین از اینها خاطره داشتند: او من را در فلان تاریخ زد، او من را زندانى کرد، او اموال من را غارت کرد؛ بنابراین شبههیى نبود.
یهود بودند؛ توطئهگرانى که همهى اهل مدینه - از مهاجر و انصار - با توطئههاى آنها آشنا بودند. جنگ بنىقریظه اتفاق افتاد، پیامبر دستور داد عده کثیرى آدم را سر بریدند؛ خم به ابروى کسى نیامد و هیچکس نگفت چرا؛ چون صحنه، صحنه روشنى بود؛ غبارى در صحنه نبود. اینطور جایى، جنگ آسان است؛ حفظ ایمان هم آسان است.
اما در دوران امیرالمۆمنین، چه کسانى در مقابل على(ع) قرار گرفتند؟ خیال مىکنید شوخى است؟ خیال مىکنید آسان بود که "عبداللَّهبنمسعود "، صحابى به این بزرگى - بنا به نقل عدهیى - جزو پابندهاى به ولایت امیرالمۆمنین نماند و جزو منحرفان به حساب آمد؟ همین "ربیعبنخثیم " و آنهایى که در جنگ صفین آمدند گفتند ما از این قتال ناراحتیم، اجازه بده به مرزها برویم و در جنگ وارد نشویم، در روایت دارد که "من اصحاب عبداللَّهبنمسعود "! اینجاست که قضیه سخت است.
وقتى غبار غلیظتر مىگردد، مىشود دوران امام حسن؛ و شما مىبینید که چه اتفاقى افتاد. باز در دوران امیرالمۆمنین، قدرى غبار رقیقتر بود؛ کسانى مثل عمار یاسر - آن افشاگر بزرگ دستگاه امیرالمۆمنین - بودند. هرجا حادثهاى اتفاق مىافتاد، عمار یاسر و بزرگانى از صحابه پیامبر بودند که مىرفتند حرف مىزدند، توجیه مىکردند و لااقل براى عدهاى غبارها زدوده مىشد؛ اما در دوران امام حسن، همان هم نبود.
در دوران شبهه و در دوران جنگ با کافر غیرصریح، جنگ با کسانى که مىتوانند شعارها را بر هدفهاى خودشان منطبق کنند، بسیار بسیار دشوار است؛ باید هوشیار بود.(2)
امام حسن مجتبى علیهالسلام مىدانست که اگر با همان عدهى معدود اصحاب و یاران خود با معاویه بجنگد و به شهادت برسد، انحطاط اخلاقى زیادى که بر خواص جامعهى اسلامى حاکم بود، نخواهد گذاشت که دنبال خون او را بگیرند! تبلیغات، پول و زرنگیهاى معاویه، همه را تصرف خواهد کرد و بعد از گذشت یکى دو سال، مردم خواهند گفت "امام حسن علیهالسلام بیهوده در مقابل معاویه قد علم کرد
. " لذا، با همهى سختیها ساخت و خود را به میدان شهادت نینداخت؛ زیرا مىدانست خونش هدر خواهد شد.
گاهى شهید شدن آسانتر از زنده ماندن است! حقا که چنین است! این نکته را اهل معنا و حکمت و دقت، خوب درک مىکنند. گاهى زنده ماندن و زیستن و تلاش کردن در یک محیط، به مراتب مشکلتر از کشته شدن و شهید شدن و به لقاى خدا پیوستن است. امام حسن علیهالسلام این مشکل را انتخاب کرد.
وضع آن زمان چنین بوده است. خواص تسلیم بودند و حاضر نمىشدند حرکتى کنند. یزید که بر سر کار آمد، جنگیدن با او امکانپذیر شد.
به تعبیرى دیگر: کسى که در جنگ با یزید کشته مىشد، خونش، به دلیل وضعیت خرابى که یزید داشت، پامال نمىشد. امام حسین علیهالسلام به همین دلیل قیام کرد. وضع دوران یزید به گونهاى بود که قیام، تنها انتخاب ممکن به نظر مىرسید.
این، بهخلاف دوران امام حسن علیهالسلام بود که دو انتخاب "شهید شدن " و "زنده ماند " وجود داشت و زنده ماندن، ثواب و اثر و زحمتش بیش از کشته شدن بود. لذا، انتخاب سختتر را امام حسن علیهالسلام کرد. اما در زمان امام حسین علیهالسلام، وضع بدان گونه نبود. یک انتخاب بیشتر وجود نداشت.
زنده ماندن معنى نداشت؛ قیام نکردن معنى نداشت و لذا بایستى قیام مىکرد. حال اگر در اثر آن قیام به حکومت مىرسید، رسیده بود.
کشته هم مىشد، شده بود. بایستى راه را نشان مىداد و پرچم را بر سر راه مىکوبید تا معلوم باشد وقتى که وضعیت چنان است، حرکت باید چنین باشد.(3)
پی نوشتها:
1. بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان به مناسبت "روز ملى مبارزه با استکبار " 12/08/1372
2. سخنرانى در پایان چهارمین مجمع بزرگ فرماندهان و مسۆولان دفاتر نمایندگى ولىفقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى 27/06/1370
3. بیانات در جمع فرماندهان لشکر 27 محمد رسولالله(ص) 20/03/1375
منبع: خبرگزاری فارس
تهیه و تنظیم: عبداله فربود، گروه حوزه علمیه تبیان
غزلی برای امام حسن(ع)
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو
نسیم پنجرهء وحی! صبح زود بهشت
"اذا تنفس ِ" باران هوای شبنم تو
تو در نمازی و چون گوشواره می لرزد
شکوه عرش خدا، شانه های محکم تو
به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟
به راز عِزّةُ للّه نقش خاتم تو
من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم
که میهمان همه ماییم و میزبان همه تو
تو کربلای سکوتی و چارده قرن است
نشسته ایم سر سفرهء مُحرم تو
چقدر جملهء"احلی من العسل " زیباست
و سالهاست همین جمله است مرهم تو
هوای روضه ندارم ولی کسی انگار
میان دفتر من می نویسد از غم تو
گریز می زند از ماتمت به عاشورا
گریز می زند از کربلا به ماتم تو
مربع
فقط نه دست زمین دور مانده از حرمت
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو.
سید حمید رضا برقعی
فلسطین
آزاد خواهد شد؛ در این هیچ شبههای نداشته باشید. فلسطین قطعاً آزاد خواهد
شد و به مردم بر خواهد گشت و در آنجا دولت فلسطینی تشکیل خواهد شد؛ در
اینها هیچ تردیدی نیست؛ اما بدنامی آمریکا و بدنامی غرب برطرف نخواهد شد.
اینها همچنان بدنام خواهند بود. شکی نیست که بر اساس حقایقی که خدای متعال
تقدیر کرده است، خاورمیانهی جدید شکل خواهد گرفت. این خاورمیانه،
خاورمیانهی اسلام خواهد بود... رهبر انقلاب، 8/12/1388